ما معاملهگران را از نظر ترس در معامله به 2 گروه تقسیم میکنیم
-
مبتدی که از نظر روانی متعادل نیستند
-
حرفهای که از نظر روانی متعادل هستند
انسان همواره از ناشناختهها در هراس است و عملاً از خود ترس هم میترسد. ما بهعنوان یک معاملهگر وارد حوزهای شدهایم که آینده نامعلومی دارد.
همین شرایط کافی است که یک معاملهگر مبتدی، همیشه در ترس باشد؛ اما وقتی این معاملهگر مبتدی به درجهایی میرسد که میتواند مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه خود را بهصورت حرفهای اجرا کند، دیگر تبدیل به یک معاملهگر حرفهای شده است و ترس زیاد را از خود دور میکند.
او بهنوعی ترس خود را به تعادل میرساند زیرا آینده دیگر معلوم است او هیچوقت ورشکسته نخواهد شد.
ترس غیر متعادل گروه اول
-
ترس از شروع کار جدید
بیشتر افرادی که اقدام به فعالیت در بورس میکنند چنین تصور میکنند که از کار خستهکننده و پرمشغله چندین ساله فعلی خود خارج شوند (عملاً از آن فرار کنند) و درآمد رؤیایی خود را در بورس کسب کنند.
ازآنجاکه این افراد اطلاعات و تجربه اندکی در این حوزه دارند همیشه با ترس زیادی اقدام به فعالیت در بورس میکنند. حتی هنگام کسب سودهای مقطعی هم ترس همچنان همراه آنها است. به همین دلیل است که از دید عامه مردم، کار در بورس، کاری بسیار ترسناک به نظر میرسد.(مقاله بهبود روش معامله را هم مطالعه نمایید)
-
ترس از نابودی سرمایه
اکثر افرادی که عملاً از کار اصلی خود فرار کردهاند و به کسب درآمد در بورس پناه آوردهاند، قطعاً در کار قبلی خود موفق نبودهاند که چنین تصمیم هیجانیای اتخاذ کردهاند. این افراد معمولاً سرمایه کمی دارند و بهواسطه ضعف مالی که همیشه همراه آنها بوده، ترس از بین رفتن سرمایه کم خود را دائماً حس میکنند.
-
ترس از اتمام بازار سودده
بیشتر مواقع این بازار برای معاملهگران مبتدی طنازی میکند؛ به این معنی که وقتی معاملهگر برای اولین بار شروع به باز کردن معامله میکند چند معامله اول منتهی به سود میشود و معاملهگر در این ترس فرو میرود که نکند این بازار خوب به پایان برسد.
-
ترس از خوششانس نبودن
معاملهگران مبتدی همیشه در پس تصمیمات خود این ذهنیت رادارند که فرد خوششانسی هستند و ازاینرو شانس زیادی برای موفقیت خود در این کار میبینند؛ اما پس از طی مدت کمی از کار در بازارهای مالی و مواجهه با زنجیرهای از معاملات زیانده، اعتمادبهنفس ناشی از خوششانس بودن در آنها، به ترس از بدشانس بودن تبدیل میشود.
-
ترس ناشی از مواجهه با خبرهای متفاوت
تمام معاملهگران مبتدی در این مورد مشترک هستند که صحبتهای دیگران، شایعات، خبرها و … روی تصمیمگیری نهایی آنها تأثیر جدی دارد؛ و به همین دلیل حتی خبرهای بیاهمیتی که در تضاد با اصول اولیه فکری آنها در باز کردن معامله است، آنها را بهشدت دچار ترس میکند.
-
ترس از مشخص نبودن آینده کاری (ترس از آینده نامعلوم)
معاملهگران مبتدی هرگز نمیتوانند عمیقاً باور کنند که کار معاملهگری یک شغل دائمی برای آنها است. ازآنجاکه تصوری از مسیر معاملهگری ندارند، همیشه از آمدن روزی که در این کار ورشکسته شوند میترسند.
-
ترس از قضاوت دیگران
اکثر معاملهگران مبتدی بهصورت هیجانی کار خود را رها و با پسانداز خود، کار معاملهگری را شروع کردهاند و به همین دلیل زیر ذرهبین اطرافیان هستند. این افراد در معاملات خود همیشه میترسند که در این کار به موفقیت نرسند و در مقابل دیگران سرافکنده شوند.
-
ترس از زیان
معاملهگران مبتدی وقتی معاملهشان کمی در زیان میرود، از اینکه معامله زیانده خود را ببندند بهشدت میترسند و همین ترس سبب میشود که به امید برگشت قیمت، جای زیادی به زیان بدهند.
-
ترس کاهش سود
معاملهگران مبتدی وقتی معاملهشان کمی در سود میرود میترسند که قیمت هرلحظه برگردد و از سود آن لحظه کاسته شود؛ پس معاملات سوده خود را زود میبندند. ترس باعث میشود که امید نداشته باشند قیمت به حرکت صعودی خود ادامه دهد و عملاً به سود جای زیادی نمیدهند.
-
ترس کم، افزایش بیباکی
معاملهگر مبتدیای که به هر دلیلی در باز کردن معاملات خود بیباک است (ترس کمی دارد) ریسک زیادی را به سرمایه خود تحمیل میکند و خود را در مسیر ورشکستگی قرار میدهد.
ترس متعادل گروه دوم
معاملهگر حرفهای باسابقه بالا هم بعد از باز کردن معامله ترس را تجربه میکند. این ترس کاملاً عادی است و جزئی از ذات بازارهای مالی است. معاملهگر حرفهای بهراحتی با ترس کنار آمده و آن را متعادل نگه میدارد زیرا مسلح به اسلحه مدیریت ریسک و سرمایه قوی است.
[irp posts=”6239″ name=”۳ دلیل ورشکستگی تحلیلگران و دو شاخص تبدیل تحلیلگر به معامله گر”]
نتیجه:
- افرادی که علاقهمند به شغل معاملهگری هستند، نباید پیش از آنکه به معاملهگری حرفهای تبدیل شوند، شغلی که هزینههای زندگیشان را تأمین میکند رها کنند.
- افرادی که علاقهمند به کار معاملهگری میشوند، باید دانش و تجربه خود را به حد مطلوبی برسانند و سپس وارد بازارهای مالی شوند؛ یعنی باید ابتدا با دانش لازم به سطحی برسند که سیستمی شخصی خود را خلق کنند.
آنها باید سیستم خود را حداقل در دو سال گذشته بازار چک کنند و حداقل سه ماه بازار را بر اساس سیستم معاملاتی خود، روی کاغذ بررسی کنند تا در جریان سطح سودآوری سیستم معاملاتی قرار گیرند. این افراد بعدازاین مرحله مفهوم مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه را درک خواهند کرد و پسازآن با امنیتی مطلوب میتوانند با سرمایه خود وارد بازارهای مالی شوند.
- کسب دانش و تجربه مطلوب، برای معاملهگر یک سیستم معاملاتی به ارمغان میآورد و تغییرات بنیادینی در بینش او ایجاد میکند. ازجمله این تغییرات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- او باور دارد، ازآنجاکه روز ورشکستگی وجود نخواهد داشت، ترس از نابودی سرمایه معنی ندارد.
- معاملهگر به دلیل شناختی که از معاملهگران بازار به دست آورده به این باور میرسد که بازار مملو از فرصتهای سودآور است و بهراحتی میتوان پشت سر مارکت میکر حرکت کرد.
- معاملهگری که طبق سیستم معاملاتی خود معامله کرده باشد، با توجه به مدیریت سرمایه، به زیان جا نمیدهد ولی به سود جای زیادی میدهد. ازآنجا که او روش خود را بر اساس شناخت بازیگران بازار ساخته است، بیشتر معاملاتش منجر به برد میشود. وقتی بعد از صد معامله کارنامه کاری خود را بررسی کند خواهد دید که کارنامه او سودده بوده پس دلیلی ندارد که از بدشانسی بترسد.
- گفتههای دیگران در معاملهگری که بهطور منظم از سیستم دستور میگیرد و آن را اجرا میکند رسوخ نخواهند کرد؛ درنتیجه او هنگام مواجهه باخبرهای متفاوت ترسی نخواهد داشت.
- وقتی معاملهگر مانند سیستم معاملاتی خود عمل میکند، کارنامه کاری او در بلندمدت سودده خواهد بود و دیگر ترسی از مشخص نبودن آینده کاری نخواهد داشت.
- معاملهگرانی که ترس کمی در باز کردن معامله دارند بهراحتی در مسیر ورشکستگی قرار میگیرند.
- داشتن سیستم معاملاتی مدون و وفاداری به آن، ترس در معامله را متعادل میکند.
ترس در معامله گری، دوست شما است
ترس در معاملات یک از مهمترین عواملی است که کارنامه معامله گری شما را تحت تاثیر قرار می دهد. ترس زیاد باعث می شود سود مناسبی از معاملات خود نداشته باشیم و ترس کم، از معامله گر یک قمار باز می سازد. پس ترس در معاملات یکی از فاکتور های بسیار مهمی است که باید حتما له آن توجه داشته باشید
بسیاری از تمرینهای روانشناسی هستند که فقط بر روی آغاز روند تغییر تمرکز دارند شاید برای برخی از شما پیشآمده باشد که رژیم غذایی خاصی یا ورزش کردن را شروع کرده باشید و پس از مدتی به روند قبلی زندگی بازگشتید. درست است که تمرینهای روانشناسی حس خوبی در افراد ایجاد میکند اما زمانی میرسد که شخص میفهمد که برای تغییرات به تلاشهای متفاوت دیگری نیاز دارد. من برای کاهش وزن سالهای زیادی بدون هیچ موفقیتی با رژیمهای متفاوت دستوپنجه نرم کردم.
در همان حین متوجه شدم که به بیماری دیابت نوع دو هم مبتلا هستم و در صورت عدم اعمال تغییرات لازم سلامتی خود را از دست میدهم. در آن زمان بهوضوح برای من روشن شد که باید رژیم خود را تغییر دهم.
باید وزن خود را کم کنم و در صورت عدم اعمال این تغییرات حتی جان خود را از دست خواهم داد؛ بنابراین رژیم خودم را شروع کردم و تا به امروز به آن پایبند ماندم؛ اما مسئلهای که روند تغییر مرا سرعت بخشید چه بود؟ گفتن اینکه باید یک رژیم غذایی متفاوت داشته باشم و یا ورزش روزانه بیشتر داشته باشم کمکی به من کرد؟ خیر. آن نتوانست تغییری در من ایجاد کند تنها یک تجربه احساسی از ضرورت تغییر باعثشدکه من با تمام وجود اهمیت تغییر را درک کنم.
این موضوع در مورد معامله گران نیز صدق میکند. شاید بارها و بارها به خود گفته باشید که باید از قوانین معاملاتی خود پیروی کنم ولی هنوز اشتباهات قبلی خود را تکرار میکنید و پول خود را از دست میدهید و سرخورده میشوید. حالا چرا تمام تلاشهای شما برای تغییر، تغییری در شما ایجاد نمیکند؟
به این دلیل که نیرویی احساسی ندارد. طبق آخرین تحقیقات روانشناسان مشخصشده که تجربههای احساسی هستند که قدرت ایجاد تغییر را دارند و نه صحبت کردن شخص با خود.
هیچکس با ایستادن در مقابل آینه و گفتن عباراتی درباره ارتقاء فردی احساس ارزشمند بودن نکرده است. شما میتوانید به خود بگویید که فرد شایستهای هستید اما تجربه عبور موفقیتآمیز از چالشها است که میتواند حس کارآمدی پایدار را در شما ایجاد کند. لذت و درد تجربههای احساسی ما را درونی میسازند و باعث میشود آنچه را که سطح زندگی شما را بالا میبرد دنبال کنید و ازهر آنچه به شما آسیب میزند دوریکنید.
با درونی کردن تجربههای احساسی قدرتمند میتوانید تغییراتی را آغاز کردهایم را حفظ کنیم. بازگشت به رفتار و طرز تفکر بیهوده گذشته بدون تلنگرهای احساسی کاملاً طبیعی و منطقی است. آیا حاضرید از امروز بهعنوان یک معاملهگر روی خودکار کنید؟ حاضرید بدون توجه به مقدار سودآوری از همین امروز برای یادگیری هرچه بیشتر خود تلاش کنید؟ قصد کار کردن روی چه بخشی از روش معاملاتی خود را دارید؟
[irp posts=”6254″ name=”پنج جذابیت ویژه حرفه معامله گری که هر انسانی را به سمت خود میکشد و چهار تفاوت آن با مشاغل دیگر؟!”]
اولین و مهمترین قدم :
در نظر گرفتن یک هدف است. اگر درک روشنی از فردی که اکنون هستید و فردی که تمایل دارید در آینده به آن تبدیل شوید نداشته باشید هرگز و هرگز تغییر نخواهید کرد.
قدم مهم بعدی:
ثبت این هدف یا ضبط صدای خود درحالیکه هدف را شفاف توضیح میدهید است؛ و مهمترین موضوع آیا تلاشهای شما برای رسیدن به هدف از قدرت احساسی برخوردار است؟ آیا میتواند شما را از کسی که تنها به تغییر فکر میکند به کسی که مأمور تغییر خودش است مبدل کند؟ اگر هدف شما فقط یک خواسته باشد تا زمان وجود شور و اشتیاق برای آن هدف آن هدف را دنبال خواهید کرد اما اگر هدف شما یک نیاز ضروری باشد با تمام وجود و امکانات خود برای دستیابی به آن تلاش میکنید؛ بنابراین تنها به این دلیل که ما میخواهیم معاملهگر بهتری باشیم این اتفاق نخواهد افتاد.(در ادامه مقاله ساعت کار فارکس و غلبه بر ترس در فارکس را هم مطالعه نمایید)
این تمرینات را انجام دهید. قبل از شروع روز معاملاتی در موقعیت راحت بنشنید و با ریتم آهسته نفس عمیق بکشید حالا شرایطی را تجسم کنید که روز معاملاتی آغازشده و شما حرکات بازار را در جستجوی نقطه ورود مناسب دنبال میکنید اگر هدف شما انجام معاملات خرید در انتهای حرکت اصلاحی است خود را در آن شرایط مجسم کنید که صبورانه منتظر اتمام اصلاح هستید و سپس وارد معامله میشوید در ادامه تجسم کنید که توانستهاید به هدف خود دست پیدا کنید و اجازه دهید بابت تکمیل آنچه در نظر داشتید احساس غرور کنید. روان شناسان این حالت را حس کارآمدی شخصی میگویند.
اگر خود را بهعنوان فردی موفق تصور کنید و لذت موفقیت را احساس کنید احتمال موفقیت شما بیشتر میشود. اینکه خود را در حال پول درآوردن تصور کنید بهعنوان یک هدف روزانه چندان واقعگرایانه نیست. ولی میتوانید تصورات مربوط به معاملهگری خود را داشته باشیم و احساس غرور و مهارت کنید. زمانی که خود را شخصی کارآمد تصور کنید احتمال انجام تغییرات و حفظ آن بیشتر خواهد شد.
بسیاری از معاملهگران تنها بعد از متحمل شدن ضررهای زیاد به مرحله مربیگری شخصی خودشان میرسد؛ مانند من زمانی که با تشخیص بیماری خود و اینکه نمیخواستم زندگیام نابود شود به سمت تغییر رژیم غذایی کشیده شدم.
وقتی معاملهگر مقدار زیادی از سرمایه خود را از دست میدهد برای جلوگیری از تکرار این وضعیت به معاملهگری صحیح رو میآورد و نه به این دلیل که به خود قول میدهد که قوانین معاملاتی را رعایت کند، بلکه نبود انضباط و نتایج آن موجب برانگیخته شدن یک نیروی احساسی قدرتمند در او میشود این احساس رعایت نظم را در معاملات الزامی میسازد.
برخلاف طرفداران تفکر مثبت ترس کاربردهای خودش را دارد بسیاری از افراد معتاد به الکل به دلیل ترس از تغییر بازگشت به درد و ناراحتی ناشی از عواقب نوشیدن الکل میتواند تغییرات را تحمل کند در اینجا نیز احساس باعث حفظ تغییر میشود.
[irp posts=”9406″ name=”چهار علت اساسی که معامله گران حرفهای بهترین تصمیم را حرکت باحال بازار میدانند”]
وظیفه شما قبل از شروع معامله چیست؟
شما باید اهدافتان را بر روی کاغذی بنویسید و به تصویرهای شفاف و قدرتمند در ذهن خود تبدیل کنید؟ بنابراین همیشه قبل از شروع معاملات یک عدد و یک تصویر را در ذهن خود مجسم کنید. البته داشتن اهداف کافی نیست شما باید آنها را احساس کنید تا بتوانید با آنها جامه عمل بپوشانید. عواقب عدم حفظ تغییر را بهوضوح در ذهن خود تجسم کنید به هرکدام از اهداف خود یک سناریوی جایگزین اختصاص دهید. اگر ازنظر احساسی با خطری که این رفتار اشتباه پیش میآورد روبرو شده باشید، مغز برای واکنش به این خطر هوشیار میشود؛ و دیگر هرگز به سمت این رفتارها نمیرود. حالا دیگر ترس دوست شماست.
برای اینکه معامله گري مفيد داشته باشید و توضیحات بسیار کاملتر در این مورد( ترس در معاملات ) را می توانید در محصول بیگ پیکچر معامله گری ببینید.(فیلم 4 ساعت و 40 دقیقه)
دست شما درد نکنه واقعا این سایت تنها جایی بود که برام خیلی مفید بوده و با اشتیاق کلیه آموزشهای جناب بوربور را دنبال میکنم
سلام ..ممنون از شما …موفق باشید