برای اینکه بفهمیم معامله گری چیه اول باید این سؤال را پاسخ دهیم که معامله گر چه کسی است؟
برای اینکه پاسخ دقیقی به این سؤال مهم بدهیم (معامله گر چه کسی است؟) باید مفهوم موارد زیر را بدانیم
1. تحلیل گر کیست؟
2. تحلیل گری چیست؟
3. سیستم معاملاتی چیست؟
4. مدیریت ریسک چیست؟
5. مدیریت سرمایه چیست؟
6. روانشناسی معاملهگری چیست؟
در این مقاله تلاش میکنم مواردی را به تفضیل توضیح دهم تا درک دقیقی از معامله گری چیست را داشته باشیم.
برای اینکه بهتر درک کنیم معامله گر و تحلیل گر کیست میخواهم با یک مثال شروع کنم
فردی در 50 معامله پشت سر هم موفق بوده و در هر معامله هم صد درصد سرمایه سود کرده است. در معامله 51 موفق نبوده و 100 درصد سرمایه ضرر میکند.
نتیجه:
1. این فرد تحلیلگر کمنظیری است که از 51 پیشبینی 50 پیشبینی درست داشته است.
2. این فرد به دو دلیل، معاملهگری بسیار مبتدی است:
الف. یک معامله زیان ده منجر به ورشکستگی او شده است.
ب. در معاملات خود ریسک زیادی را به سرمایه تحمیل کرده است.
این مثال فریاد میزند معامله گری و تحلیل گری چه دنیای متفاوتی است
کسانی که علاقهمند به سرمایهگذاری در بازارهای بورس هستند و تصمیم دارند آینده مالی خود را از طریق سرمایهگذاری در بورس درخشان کنند به 3 طریق زیر، قیمت سهم موردنظر را تحلیل میکنند:
1. تکنیکال
2. فاندامنتال
3. تکنوفاندامنتال
تحلیل تکنیکال:
افرادی که بر اساس تحلیل تکنیکال بازار را تحلیل میکنند تمرکز خود را روی تغییرات حرکات قیمت در بازارهای مالی میگذارند. به همین دلیل نمودارهای قیمت، ابزار تحلیلی آنها هستند. تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند تمام اطلاعات در حرکات قیمت نهفته است، زیرا هر فردی در بازارهای مالی با هر تفکر تحلیلی یا اطلاعات ویژهای که دارد، نهایتاً در جبهه خریداران یا در جبهه فروشندگان قرار میگیرد. حال هر جبهه ای که قویتر بود تحلیلگر تکنیکال با آن هم گام میشود.(در ادامه مقاله تفکر معامله گری را هم بخوانید)
روشهای معاملاتی:
در دنیا سبکها و ابزارهای تحلیل تکنیکال پیچیده و مختلفی وجود دارند که بهصورت فنی توده خریداران و فروشندگان را پیشبینی میکنند. اگر پیشبینی کنند که توده خریداران قویتر است دستور به خرید سهام میدهند و اگر توده فروشندگان قویتر باشد دستور فروش سهام را میدهند و اگر قدرت توده خریداران و فروشندگان برابر بود معاملهای باز نمیکنند.
مانند:
1. روش جان مورفی در سال 1934 ابداع و منتشر شد.
2. امواج الیوت در سال 1940 کشف و معرفی شد.(اگر میخواهید با فیلتر امواج الیوت آشنا شوید حتما خواندن این مقاله را به شما توصیه میکنم)
3. نیکلاس دارواش، مانیفست بورسی خود را در سال 1960 منتشر کرد.
4. بیل ویلیامز به همراه دخترش در سال 1995 روش خود را در بازار به کاربردند و برای معاملهگران افشا کردند.
5. استفاده از ابزارهایی مانند اندیکاتورها و اسیلاتورها و … .
6. استفاده از ابزارهایی مانند فیبوناچی و چنگال آندروز و … .
کسانی که از این سبکها، تکنیکها و ابزارها در تحلیل (پیش بینی) روند قیمت استفاده میکنند، تحلیل گر تکنیکال نامیده میشوند.
در این مقاله نمیخواهم در مورد کارا بودن یا نبودن تحلیل تکنیکال صحبت کنم (نظر خود را در این مورد بسیار مفصل در کتاب معامله گری شرح دادهام)
[irp posts=”8430″ name=”دو روش ورود و خروج به معاملات که هر معامله گر حرفه ای باید با آن هاآشنا باشد”]
فاندامنتال:
در دنیا سبکی برای تحلیل حرکات قیمت در آینده وجود دارد به نام فاندامنتال ( بنیادین) که بر اساس موارد زیر بررسی میشود.
1. صورتهای مالی
2. شاخصهای اقتصادی
3. رکود اقتصادی
4. تورم
5. نرخ بهره بانکها
6. اخبار
7. سیاستهای دولتها و بانکهای مرکزی کشورها
8. جنگ
9. تحریمهای اقتصادی و سیاسی
10. فنّاوریهای جدید
11. تغییرات قیمت نفت، طلا و … .
شخصی که بر اساس این موارد آینده قیمت سهم را موردبررسی قرار میدهد، تحلیلگر فاندامنتال یا بنیادین نامیده میشود. تحلیلگر بنیادین اوضاع کلی بازار را بررسی میکند و به تأثیر آن روی وضعیت اقتصادی و سیاسی یک کشور میپردازد.(در ادامه مقاله بهبود روش معامله را هم بخوانید)
تکنوفاندامنتال:
با ادغام تحلیل تکنیکال و فاندامنتال سبک تکنوفاندامنتال حاصل می شود. در این سبک تحلیل گران بهصورت بنیادین سهام یا کالاهایی را که شخصیت رشد قیمت را دارند انتخاب کرده و بهصورت تکنیکالی آن را معامله میکنند.
افرادی که بر اساس تکنیکال یا فاندامنتال آینده حرکات قیمت را پیشبینی میکنند تحلیل گر تکنیکال یا تحلیل گر فاندامنتال نامیده میشوند
تا اینجا فهمیدیم تحلیل گر کیست و انواع آن را درک کردیم
معامله گر کیست؟
معاملهگر فردی است که علاوه بر تحلیلگری عالی، به موارد زیر هم کاملاً مسلط است:
1. مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه
2. روانشناسی معامله گری فوقالعاده قوی
ویژگیهای یک معاملهگر
معاملهگر، علاوه برداشتن توانایی تحلیل گری، باید ازلحاظ خصوصیات شخصیتی نیز فردی متعادل باشد؛ یعنی یک معامله گر حرفهای باید حد وسط ریسکپذیری و ریسک گریزی، یا حد وسط ترس و بیباکی را داشته باشد. معامله گر حرفهای یک انسان کامل است؛ زیرا ترس، طمع، شجاعت، پذیرش و … خود را میشناسد و آن را متعادل نگاه میدارد.
یک معاملهگر حرفهای مثل یک فرمانده جنگ حرفهای است که مراحل پیشرفت خود را پله به پله طی کرده است. این فرمانده روزی یک سرباز ساده بوده که با گذر زمان با تلاش و کوشش، تجربه کسب نموده و به این درجه رسیده است. برای تبدیلشدن به یک معامله گر حرفهای، باید از تحلیل گری شروع کرد و درگذر زمان تجربه کسب کرد تا به درجه معامله گر حرفهای رسید.
آیا تحلیل گر شدن کار سادهای است؟
هر فردی با یک آموزش کوتاه، می تواند با انواع روشها، اندیکاتورها و … یا تحلیل بنیادینِ شاخص ها، خبرها و … آشنا شده و تبدیل به یک تحلیل گر شود؛ ولی برای کسب سود و حفظ سود همیشه دچار مشکل خواهد بود؛ زیرا در بهترین حالت این تحلیل گر میتواند جهت درست قیمت را پیش بینی کند.
شاید این سؤال برای شما مطرح شود که برای سود کردن در بازارهای مالی مگر فقط کافی نیست جهت حرکات قیمت تا حد قابل اتکای درست تحلیل شود؟
جواب:
خیر، این اولین و حداقل کار در جهت کسب سود است
مثال:
تحلیل گری احتمال رشد طلا را بالا میبیند به همین دلیل با قسمت قابلتوجهی از سرمایه خود طلا میخرد بعد از مدتی طلا 20 درصد افت میکند و این تحلیل گر با ضرر طلای خود را میفروشد و 20% زیان شناسایی میکند. بعد از مدتی رشد طلا شروع شده و درنهایت طلا چند برابر رشد میکند(در ادامه مقاله کاربرد طلا را هم مطالعه کنید)
نتیجه:
• تحلیل گر درست پیش بینی کرده بود ولی در نهایت با زیان از معامله خارج شد و سود بسیار بالای را از دست داد
• اگر تحلیل گر در بازارهای اهرم دار خرید میکرد اول ورشکسته میشد و بعد قیمت در جهت پیش بینی درست او حرکت میکرد.
• اینجاست که معنی معامله گری درک میشود
در این فیلم به معنی واقعی کلمه درک میکنیم چه تفاوتی بین معامله گر و تحلیل گر است
ما برای اینکه یک معامله گر حرفهای با درآمد مستمر و بالا شویم علاوه بر داشتن تحلیلای از جهت آینده قیمت باید سیستم حرفهای کارآمد داشته باشیم؟
سیستم معامله گری چیست؟
سیستم معامله گری که ضامن به درآمد رسیدن معامله گر است شامل موارد زیر میشود
1. روش معاملاتی ساده ولی کارا (تحلیلی از روند کلی بازار چه تحلیل تکنیکال چه تحلیل فاندامنتال)
2. حد زیان نسبت به نوسانات بازار
3. هدف قیمتی نسبت به نوسانات بازار
4. نقطه ورود مناسب
5. نقاط افزایش حجم مناسب
6. نقطه خروج اضطراری مناسب
7. مدیریت ریسک
8. مدیریت سرمایه
9. روان شناسی معاملهگری
10. شناخت بازیگران بازار
در این فیلم دقیقاً درک میکنیم سیستم معاملاتی چیست؟
معاملهگران باید روی این مورد بهطور مجزا کار کرده و آن ها را به سطح مطلوبی برسانند. وقتی این مورد به سطح قابل قبولی برسد، شرایط برای تبدیلشدن به معامله گر حرفهای مهیا میشود.
معامله گران حرفهای بر اساس شناخت بازیگران بازاری که میخواهند در آن معامله کنند، روشی ساده ولی کارا خلق میکنند. سپس بر اساس کارنامه کاری خود، مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک طراحی کرده و با روانشناسی قوی به این موارد وفادار میمانند.
نتیجه بسیار مهم:
تحلیل گری قسمت کوچکی از سیستم معاملاتی است و یک معامله گر حرفهای حتماً یک تحلیل گر حرفهای است
چه زمانی تحلیلگر به معامله گر تبدیل میشود
1. درآمد مستمر داشته باشد.
2. حداقل یک سال سود ده باشد.
درجه حرفهای بودن معاملهگرها با توجه به موارد زیر مشخص میشود:
1. تعداد متوالی سالهای سودده بودن آن ها
2. میانگین سود ماهیانه آن ها در هرسال
روش معاملاتی معاملهگران حرفهای
معاملهگران حرفهای جهان با سیستمهای متفاوتی به این سطح معاملهگری رسیدهاند، ولی همه آنها در یک نکته مشترک هستند. آنها از سیستمهای معاملاتی پیچیده بهشدت دوری میکنند و سیستم شخصی خود را خلق کردهاند که برگرفته از چند بند ساده ولی کارآمد است. آنها در طی زمان، سیستم معاملاتی خود را کاملاً شناخته و از بعدهای متفاوتی آن را مورد آزمایش قرار دادهاند؛ بهطوریکه به آن ایمان آوردهاند و با همین سیستم به بلوغ معاملهگری خود رسیدهاند. این افراد بیشتر تمرکز خود را روی مدیریت ریسک و سرمایه گذاشته و با یک روانشناسی قوی به آن وفادار میمانند.(در ادامه مقاله حرفه ای شدن در معامله گری را هم بخوانید)
نتیجه مهم:
اگر میخواهید یک معامله گر حرفهای شوید و به درآمد مستمر و بالا در بازارهای مالی برسید در سیستم معاملاتی خود وزن بیشتری به مدیریت ریسک، مدیریت سرمایه و روانشناسی معامله گری بدهید موردی که کمتر کسی در چند سال ابتدای فعالیت خود در بازارهای مالی به آن توجه میکنند (اکثر علاقهمندان فعالیت در بازارهای مالی تمام تمرکز خود را برای تقویت تحلیل گری صرف میکنند تا بتوانند روش تحلیلی خود را خلق کنند آنها فکر میکنند همه چیز تحلیل گری است و کمترین اهمیت را به مدیریت ریسک، مدیریت سرمایه و روانشناسی میدهند به همین دلیل خیلی سریع سرمایه خود را به آتش میکشند)
در این فیلم درک میکنید بزرگترین راز معامله گری چیست
دو مانع مهم در مسیر تبدیلشدن به معامله گر حرفهای
الف: درآمد ناکافی
ب: مدیریت سرمایه نامناسب
الف- درآمد ناکافی:
کسانی که میخواهند در مسیر معامله گری قدم بردارند، باید تکلیف خود را روشن کنند که به این شغل بهعنوان تفریح نگاه میکنند یا تجارت.
معامله گری که با تکیهبر شانس معامله میکند یک قمارباز است. این نوع معامله کردن که کاملاً برخلاف اصول مهم معامله گری است، ابتدا حس خوبی برای معامله گر به وجود میآورد و ازنظر روانی او را ارضا میکند ولی خیلی زود او را ورشکسته خواهد کرد.
افرادی که معامله گری را بهعنوان یک شغل انتخاب میکنند علاوه بر درک دقیق اصول معامله گری باید برای بقای معامله گری خود نیز برنامهریزی دقیق کنند.
یادمان باشد برندگان بورس اوراق بهادار ایران در سال 97 الی 99 معامله گرانی بودند که سالهای 92 الی 97 (بورس به شدت افتی بود) در این بازار بودند ولی از این بازار حذف نشدند و فقط مدیریت ریسک و سرمایه آنها را در این بازار ماندگار کرد
یک ضرب المثل نانوشته در بورس
ب- مدیریت سرمایه
مدیریت سرمایه مانند سُکان کشتی است، سُکان بهتنهایی کشتی را به مقصد نمیرساند ولی بدون سُکان هم بعید است بتوان به مقصد رسید.
مدیریت سرمایه یکی از پایههای اساسی تبدیلشدن به معاملهگر حرفهای است.
عوامل موفق نبودن معامله گران در استفاده از مدیریت سرمایه:
فضای زیاد به زیان دادن
دادن جا به زیان به امید برگشت قیمت، خودکشی معامله گری است. هرگز نگویید «مطمئن هستم که قیمت برمیگردد و من در این معامله سود میکنم»، تمام ورشکستهها مطمئن بودند معاملاتشان سود ده خواهد بود؛ به همین دلیل معاملات زیان ده خود را نبستند و حتی حجم آنها را اضافه هم کردند تا میانگین قیمت ورودشان، قیمت بهتری شود، اما همین افزایش حجم نامعقول و جا دادن به زیان، سبب ورشکسته شدن آنها شد.(مقاله پشتوانه ارزهای دیجیتال چیست و بافر در فارکس را مطالعه کنید)
در ستون سمت چپ جدول زیر، درصد ضرر سرمایه، نشان دادهشده و در ستون سمت راست آن، درصد سودی که میتواند زیان سرمایه را جبران کرده و سرمایه را به مقدار اولیه خود برساند.
نتیجه:
1. ضررهای کوچک زیر 10 درصد، تقریباً با همان درصد سود قابل جبران هستند.
2. هر چه ضررها از 10 درصد بیشتر شوند جبران آنها سختتر میشود.
3. معاملهگر، ضررهای زیر 10 درصد را ازنظر روانی راحتتر تحمل میکند.
مهمترین اصل مدیریت سرمایه این است که به زیان جا ندهیم و به سود جای زیادی بدهیم. همچنین توصیه میکنم مقاله ضرر در ترید کردن را هم مطالعه نمایید.
در این فیلم درک میکنیم مهمترین اصل مدیریت سرمایه چیست و به ما چه کمکی میکند
مواردی که معامله گر باید در مدیریت سرمایه رعایت کند ساده است، ولی اجرای آن در حین معاملات بسیار دشوار است و تعادل روحی روانی بالایی را میطلبد (روانشناسی معامله گری). معامله گر در حین معاملات زنده این سختی را درک کرده و اجرای مدیریت سرمایه را در خود نهادینه میکند.
[irp posts=”6239″ name=”۳ دلیل ورشکستگی تحلیلگران و دو شاخص تبدیل تحلیلگر به معامله گر”]
روانشناسی معامله گری:
تعریف شما از خود چیست؟
فردی را که تمام ابعاد شخصیتی خود را میشناسد و آن را متعادل نگه میدارد، چه مینامید؟
من همیشه به دانشجویان خود میگویم که معامله گر حرفهای یک انسان وارسته است، زیرا:
با تمرکز روی خود به خودشناسی رسیده است، به صورتی که نکات شخصیتی خود را شناخته و آن ها را متعادل نگه میدارد. نکات شخصیتی که یک معامله گر حرفهای باید متعادل نگه دارد، از قرار زیر هستند:
1. ترس
2. طمع
3. صبر
4. شجاعت
5. پذیرش
6. مسئولیتپذیری
7. غرور
8. کمالگرایی
9. ریسکپذیری
10. تعصب
11. استقامت
12. خشم
13. نظم
14. پشتکار و …
دلیل اینکه افراد کمی در زندگی شخصی خود به موفقیت می رسند این است که ابعاد شخصیتی متعادلی ندارند. مادامیکه این تعادل برقرار نشود در هر کاری با شکست مواجه خواهند شد.
مثال:
اگر شخصیت فردی که ازنظر اجتماعی موفق نیست را واکاوی کنیم، درمییابیم که او طمع زیادی دارد. این فرد نهایتاً در هیچ کاری موفق نخواهد شد، مگر آنکه طمع خود را متعادل نگه دارد.
این فیلم یک مثال واقعی است که میبینیم نداشتن روانشناسی معامله گری چگونه مسیر موفقیت معامله گری ما را نابود میکند
دوستان تا اینجای “مقاله معامله گری چیست” کاملاً روشن کردیم تحلیل گر کیست، معامله گر کیست و هرکدام چه خصوصیاتی دارند
چند مورد مهم:
بهانههای همیشگی بازندگان
من به معاملهگران زیان ده زیادی مشاوره دادهام. وقتی علت زیانهای این افراد را ریشهیابی کردم، به این نتیجه مهم رسیدم که اکثر آنها سیستم معاملاتی مدونی ندارند. وقتی از آنها میپرسیدم «آیا شما طبق سیستمی معاملاتی خود معامله میکنید و اگر سیستم دارید بر چه اساسی است؟»، این جوابها را میشنیدم:
1. بله سیستم من بر اساس سبک … است.
2. بله سیستم من بر اساس اندیکاتور… است.
3. بله سیستم من بر اساس سبک ابداعی پیشرفته خودم است.
4. بله سیستم من بر اساس احساساتم در شرایط لحظهای بازار است.
5. بله سیستم من بر اساس تفکرات گروهی است که باهم بازار را دنبال میکنیم.
6. بله سیستم من متشکل از چند سیستم است که بر اساس شرایط بازار، هرلحظه از یکی از آنها استفاده میکنم.
7. بله سیستم من فقط بر اساس مدیریت ریسک است.
8. بله سیستم من بر اساس متغیرهای فاندامنتالی است و …
فکر میکنید وقتی من کاغذ و قلم جلوی آنها قرار میدادم و از آنها میخواستم بندهای سیستم خود را به طور دقیق در آن مکتوب کنند، چه اتفاقی میافتاد؟
در نهایت آنها نمیتوانستند بندهای سیستم خود را روی کاغذ بنویسند. دلیل آن این است که این معامله گران سیستم مدونی نداشتهاند و همین امر علت زیان ده بودن آنها است. پیش از اینکه دلایل عدم موفقیت آنها در معاملاتشان را ریشهیابی کنم، بهانههایی میآوردند، نظیر:
1. دستکاری بازار
2. نداشتن سرمایه کافی
3. در دسترس نبودن منابع آموزشی معامله گری
4. به هر دلیلی در زیان باقی ماندن
5. برنداشتن بهموقع سود
6. به توصیههای دیگران گوش کردن
7. به توصیههای دیگران گوش نکردن
8. نداشتن وقت کافی برای بررسی بازار حین معاملات باز و …
معامله گر حرفهای یک پلن معاملاتی دارد که متغیرهای سیستم معاملاتی سودآور خود را در قالبِ بندها و تبصرههایی در آن ثبت کرده است. او بر اساس لحاظ شدن تمامی این بندها و تبصرهها باهم، معاملهای باز میکند یا از معاملهای خارج میشود
معاملهگری علم است یا هنر
ریاضیات، فیزیک، شیمی، علم هستند. قوانین این علوم قطعیت دارند و نمی توان نقضشان کرد. مثلاً در شرایط استاندارد، آب در دمای صفر درجه یخ میزند ولی در معامله گری قطعیتی وجود ندارد و عملاً معامله گری، بازی با احتمالات است. میتوان گفت معامله گری یک مهارت طلایی است.
یک خطر بزرگ:
تحلیل گران چطور به این باور میرسند که معامله گر هستند؟
وقتی با افرادی که در بازارهای مالی ورشکسته شدهاند صحبت کردم؛ به این نتیجه رسیدم که اکثر آنها در یک مورد مشترک اند. آنها چند معامله اول خود را با سود به پایان رسانده بودند ولی درنهایت، بهسرعت ورشکسته شدهاند. تعداد بسیار کمی از آنها نیز، در همان ابتدا، معاملاتشان منجر به زیان شده و ورشکسته شدهاند.
دلیل:
1. بازارهای مالی بسیار اغواکننده هستند و در ابتدا روی خوش به تازهواردها نشان میدهند.
2. زمینه ریسک پذیری شخص تازه وارد که نهایتاً یک تحلیل گر است (خصوصیات یک معامله گر را ندارد)، بعد از چند سود متوالی، بهشدت بالا میرود؛ درنتیجه با ریسک بیشتری وارد معاملات جدید میشود و همین امر، پایه اصلی ورشکستگی او است.
3. شخص تازهوارد که نهایتاً یک تحلیل گر است، بعد از اولین معامله زیان ده، بالانس روانی خود را ازدستداده و به رفتار هیجانی روی میآورد. همین رفتار هیجانی باعث میشود فرد تازهوارد، در یک بازه زمانی کوتاه، تعداد معاملات فکر نشده زیادی انجام دهد؛ که نتیجه آن ورشکستگی با معاملات هیجانی زیان ده متوالی است.
یادمان باشد تحلیلگری که چند معامله سودآور پشت سر هم دارد، فاصله بسیار زیادی با معامله گری دارد که به درآمد مستمر رسیده و با حجم سرمایه بالا کار میکند.
آیا معامله گر حرفهای روز ورشکستگی دارد؟
معامله گر حرفهای روز باخت دارد ولی هرگز روز ورشکستگی ندارد. تفاوت یک معامله گر حرفهای با یک قمارباز (معامله گر مبتدی) همین است. معامله گر حرفهای به دلیل داشتن سیستمی که مدیریت ریسک و سرمایه مناسب دارد، هرگز ضرری نمیدهد که غیرقابلجبران باشد. معامله گر حرفهای با گارد بسته معامله میکند؛ یعنی به زیان جا نمیدهد.
زیرا برای او اولویت:
1. حفظ سرمایه است.
2. حفظ سودهای مستمر است.
شخصیسازی سیستم
در طی زمان با دیدن تغییرات بازار و انجام معاملات هدفمند، پارامترهای شخصیتی شما (مانند ترس، طمع، صبر، ریسکپذیری و …) آشکار میشوند. سپس شما مطابق با آن، ده ها بار سیستم معاملاتی خود را تغییر میدهید. همین امر باعث میشود مرحلهبهمرحله به بلوغ معامله گری خود نزدیک شده و سیستم شخصی خود را بسازید. وقتی سیستم شخصی شما ساخته شد، دیگر میدانید که با تغییرات بازار، کدام متغیر معامله گری را به چه میزان تغییر دهید تا سودده بودن سیستم معاملاتی ادامهدار باشد.
به خاطر داشته باشید که زمانی میتوانید به بلوغ معامله گری و سیستم شخصی خود در بازارهای مالی دستیابید که بتوانید در این کار دوام بیاورید. فقط مدیریت سرمایه حرفهای میتواند ضامن بقای شما در بازارهای مالی باشد.
نتیجه:
این مقاله با این سؤال شروع شد که معامله گری چیست؟
برای اینکه این سؤال را پاسخ بدهم موارد مهم زیر را یادآوری کردم تا دقیقتر پاسخ این سؤال مهم را درک کنیم
1. انواع روش تحلیلی
2. تحلیل گر کیست
3. معامله گر کیست
4. ویژگیهای یک معاملهگر
5. تفاوت معامله گر با تحلیل گر در چیست
6. چگونه یک تحلیل گر به معامله گر تبدیل میشود
7. موانع تبدیل شدن به معامله گر حرفهای چیست و …
توصیه:
اگر میخواهید در بازارهای مالی ماندگار شوید و از این مسیر به رویاهای خود برسید حتماً به مدیریت ریسک، مدیریت سرمایه و روانشناسی معامله گری خود نگاه ویژهای داشته باشید و شما در این موارد حرفهای نمیشوید مگر با انجام معاملات زنده هوشمند
ازنظر تفکر معامله گری ، تحلیل تکنیکال به دو روش و یا تفکر کلی تقسیم میشود:
- تفکر بازگشت به میانگین
- تفکر روندی
تفکر بازگشت به میانگین
در تفکر بازگشت به میانگین، اعتقاد بر این است که روندها پایدار نیستند و قیمت به میانگین خود بازمیگردند. در این روش، تحلیل گران به دنبال نقاط ضعف بازار در سقف یا کف هستند و با تشخیص آنها در جهت مخالف وارد بازار میشوند. (در ادامه مقاله نرم افزار تحلیل تکنیکال را هم بخوانید)
این روش معامله مناسب برای فاز خنثی بازار است و میتواند در این قسمتهای بازار بسیار سودآور باشند. ولی در روندهای قوی معاملهگر را با ضرر مواجه میکند.
همچنین این روش در تایم فریمهای پایین معاملاتی یا معاملات الگوریتمی ، بهتر جواب میدهند.
تفکر روندی
معاملهگران این روش تکنیکال، به دنبال پیدا کردن روندهای پرقدرت هستند و با پیدا کردن آن در جهت روند وارد بازار میشوند و به دنبال کسب سود هستند. معمولاً معاملهگران طرفدار این تفکر، در تایم فریمهای بالاتر معامله میکنند و هدفهای قیمتی بزرگتری دارند. البته در تایم فریمهای پایین هم این معاملهگران با پیدا کردن روند به دنبال آن میروند ولی ازآنجاییکه نمودار قیمت در تایمهای بالا تحلیلپذیرتر است و از نقاط بیشتر قیمتی تشکیلشده، روندها در تایم فریمهای بالاتر از اعتدال بیشتر برخوردارند.(در ادامه مقاله رصد و تحلیل در بورس هم بخوانید)
البته این موضوع برای بازارهای مختلف متفاوت است. مثلاً در بازارهای ارزهای جهانی، در تایم فریمهای بالا کمتر شاهد روندهای طولانیمدت هستیم؛ اما در بازارهای سهام روندهای طولانیمدت (صعودی و نزولی) دیده میشود.
پیروی از هرکدام از روشهای فوق، درصورتیکه بهصورت اصولی و با سیستم مدیریت ریسک و سرمایه مناسب همراه باشد میتواند سود ده باشد و افراد موفقی در هر دو حوزه تفکر در دنیا داریم. همچنین میتوانید از تلفیق دو روش، روش شخصی خود را داشته باشید.
مسئله مهم برای موفقیت در بازارهای مالی، نوع تفکر نیست (روندی یا بازگشت به میانگین)، بلکه کسب مهارت در هر یک از روشها است. معاملهگر باید نیازهای اساسی هر روش را بداند. باید از ابزارهای مناسب برای این کار استفاده کند.
باید بداند که هرکدام از ابزارها برای کدام روش مناسب است؛ و درنهایت پس از یافتن ابزار مناسب، باید در استفاده از آنها به مهارت کافی برسد. شخصاً اعتقاددارم میتوان در هر یک از روشهای فوق و حتی در هر دو، بهشرط کسب مهارت و دانستن اینکه هر یک از روشها برای چه بازاری و چه تایم فریمی مناسب است، موفق شد.
علت اصلی شکست معاملهگران مبتدی و متوسط، عدم انتخاب راه درست و بازار درست برای معامله است. آنها در روند بسیار پرقدرت، فقط با این استدلال که قیمت نمیتواند بیشتر از این گران شود (فکر میکنند اینجا سقف قیمت است)، میفروشند و یا در بازارهای خنثی، با این دلیل که ” خیلی وقته بازار حرکت نکرده، وقتشِ، حرکت کنه ” وارد معامله میشوند.(پیشنهاد میکنم، مقاله ارزپایه چیست را مطالعه کنید)
معاملهگر باید دقیقاً پاسخ سؤالات زیر را برای معامله موفق در بازار، با توجه به نوع تفکر معامله گری تحلیل تکنیکال که در بالا گفتیم را بداند:
- چه ابزاری برای هر یک از تفکرها مناسب است؟
- ترکیب کدام ابزارها میتواند منجر به بیشترین سوددهی شود؟
- چطور با احتمال بالایی تشخیص بدهیم که بازار روندی است یا خنثی؟
- در کدام بازار میتوان با نوع تفکر خودمان، سود بیشتری کسب کنیم؟
یافتن پاسخ دقیق برای تمام سؤالات فوق است که میتواند باعث موفقیت شما در بازار شود.
برای اطلاعات بیشتر به این آدرس مراجعه کنید.
[irp posts=”8943″ name=”چگونه ایدهال گرایی و توجه زیاد به نسبت ریسک به ریوارد باعث زیان معاملهگر میشود؟”]
سپاس از مطالب آموزنده وعالی تون وخیر پیش رویتان